خلاصه اینجوری شد که یهویی اومدم. مدتی بود قفسه سینه م درد میکرد وقتی اومدم دیدم فرصت غنیمته ، دو روز مونده بود که برگردم، رفتم دکتر... اولش گفت سرما خوردی عفونت داری و آنتی بیوتیک نوشت. وقتی بیشتر شرح حالمو شنید گفت بزار یه عکس هم بنویسم برات. عکسمو که دید معرفیم کرد به یه دکتر دیگه...و اینجوری شد که هر لحظه یه آزمایش و سی تی اسکن جدید و معرفی به یه دکتر جدید...تا رسیدم به جراح توراکس و نمونه برداری و برگشتن من به مالزی کنسل شد. غافل از همه جا، منتظر نتیجه آزمایش نمونه برداری موندم. نتایج که آماده شد معرفی شدم به متخصص خون و آنکولوژی. هنوز نمیدونستم چه اتفاقی قراره بیافته. رفتم دکتر آنکولوژی. مدارک پزشکی م رو که دید گفت شیمی درمانی رو باید شروع کنی. من که تا اون لحظه به همه چی فکر کرده بودم جز این، یک لحظه احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد .
بله. من سرطان لنفوم هوچکین داشتم.