فیلم
"سورپرایز شونده" عزیز یک فیلم معرفی کرده بود به اسم “The Fault in Our Stars”. فیلم ارتباط کاملا مستقیمی با بیماری سرطان دارد. ماجراهای چند نوجوان را نشان می دهد که هر کدام به نوعی درگیر این بیماری هستند. فیلم زیبایی بود با دیالوگ های فوق العاده زیبا. چند وب سایت را که باز میکنی بهترین دیالوگ ها مربوط میشود به ارتباط Hazel و Augustus . اما از نظر من بهترین دیالوگ این فیلم جایی ست که Hazel وقتی از مادرش خداحافظی میکند با خودش زمزمه میکند:
Hazel Grace Lancaster: The only thing worse than biting it from cancer is having a kid that bites it from cancer.
بعد از دیدن فیلم پیش پدرم می نشینم و دیالوگ را برایش تعریف میکنم. از کلمه ی سرطان استفاده نمی کنم و میگویم:
بابا یه فیلم دیدم خیلی قشنگ بود. یه دختره بود مریض بود. وقتی نگرانی پدر مادرشو میبینه میگه: فقط یه چیزی بدتر از این که یه بیماری سخت داشته باشی وجود داره. اونم اینه که فرزندی داشته باشی که بیماری سخت داشته باشه. یعنی یه جورایی پدر مادر درد بیماری خودشو راحت تر تحمل میکنه تا فرزندشو.
پدرم صورتش سمت دیگری ست نگاهم نمیکند انگار که حرفهایم را نمی شنود. صدایش میکنم "بابا با شمام. حواستون به من نیست؟ نظرتون چیه" برمیگردد. چشمهایش قرمز است. میگوید: شنیدم. میپرسم خوب نظرتون؟ جواب می دهد: نمیدونم. و بلند میشود میرود تا چایی دم کند. هیچ موقع این ساعت از روز چایی نمی خورد. چای را بهانه کرده است.
وارد مرکز رادیوترپی می شویم روزهای شنبه
و سه شنبه فوق العاده شلوغ است و حدود دو ساعت طول می کشد تا نوبتم شود. مردی
تقریبا همسن پدرم کنار پدر می نشیند. از داخل اتاق شتابدهنده اسمی را صدا می زنند.
مردی که کنار پدرم نشسته آرام خم میشود و طوری که مرد ردیف جلو صدایش را نشنود به
پدرم میگوید: " این آقا رو میبینی جلو نشسته، پدر همونیه که اسمش رو صدا زدن،
پسرشو میاره واسه رادیو تراپی. بیچاره خیلی اذیت میشه. باز خوبه ما (اشاره به خودش
و پدرم) واسه خودمون میایم نه واسه بچه هامون" و پدرم فقط با سرش تاییدش
میکند. با خودم فکر میکنم شاید قیافه ام را که میبیند یک درصد هم احتمال نمی دهد
که مریض من هستم نه پدرم. شاید فکر میکند زیادی جوانم! نفر بعدی خود او را صدا می
زنند. رادیوتراپی اش را که انجام میدهد خداحافظی می کند و میرود.
THE WORLD IS NOT A WISH-GRANTING FACTORY