باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

این روزها

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۱۷ ق.ظ

*  ذهنم پر از حرفه... ولی شاید جسارت حرف زدن و یا نوشتن در مورد چیزایی که فکر میکنم رو ندارم...


*  نه روز از تموم شدن رادیو تراپی ام می گذره ... و من حتی یک قاشق آب هم نمیتونم بخورم. کافیه یک قطره آب یا غذا بذارم دهنم و یک ربع از درد به خودم بپیچم. زنگ میزنم به دکترم و میگم آقای دکتر چه کنم به دادم برس. میگه مری ت سوخته چاره ای نداری باید تحمل کنی تا خوب شه.


*  این روزها استرس و ترس عجیبی دارم. تحمل شنیدن کوچک ترین خبر بد (نه فقط در مورد خودم که بیشتر در مورد اطرافیانم) رو ندارم. به چیزهایی که نباید، فکر میکنم.


*  هشت ماه گذشت. و روزهای سخت تمام شد. سی سالگی عجیبی بود. یکی دو هفته ی دیگه هم بگذره و کمی حالم خوب شه برمیگردم تهران تا زندگی جدیدم رو شروع کنم.


*  یک و نیم ماه دیگه پت اسکن دارم. و نتایج تمام این هشت ماه مشخص خواهد شد. برام دعا کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۲
nilaii

نظرات  (۳)

۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۱:۱۶ سورپرایز شونده
وای نات؟ واقعا وای نات؟
پاسخ:
بیکاز آی ام ممبر آو هیءت مدیره.
عزیزم ارزو دارم این وبلاگ پر از خاطرارت همیشه شاد بشه و بمونه

تازه خوندمت.مواظب خودت باش

پاسخ:
ممنونم دوست عزیزم
:*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی