باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ناقابل دو کیلو دیگه چاق شدم و داروهام کمی زیاد شد. واسه همین کمی بیشتر از دفعات قبل طول کشید تا خوب شم.
  • ساعت 5 صبحه. بی خوابی زده به سرم. فکر کنم هر چه گنجشک هست جمع شدن جلو خونه ما سر و صدا میکنن
  • بعد از ظهر میرم نمایشگاه نقاشی بچه ها. به احتمال زیاد "علیرضا" هم میاد و میتونم ببینمش. خیلی خوشحالم.
  • هدیه های خیلی قشنگی برام فرستاده شده. کلی دوستشون دارم. سر فرصت عکس هاشو میزارم.
  • هم نوشتنم میاد هم نمیاد. انگار دلم و فکرم پر حرفه. ولی وقتی میخوام بنویسم نمیشه. ولی در کل میشه گفت "خوبم" و بهتر خواهم شد.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۰
nilaii

در ره کوی نگارم اکنون

تشنه ی دیدن یارم اکنون

دل دیوانه لگد می کوبد

داخل سینه ی زارم اکنون

دیدن عقربه های ساعت

لحظه لحظه شده کارم اکنون

من فقط دیدن او را خواهم

با کسی کار ندارم اکنون

میرود تا که شود باز به کام

همه روز و روزگارم اکنون

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۵
nilaii

دارم آهنگ Isyan رو از Zerin Ozer گوش میدم که خواهرم میاد. از آهنگ خوشش میاد و میپرسه کی خونده.

من: Zerin Ozer.

خواهرم: نمی شناسمش

من: اونی که خیلی چاقه و تو اولین مسابقه popstar داور بود.

خواهرم: یادم نمیاد

من: اونی که همیشه لباسای گشاد میپوشه

خواهرم: یادم نمیاد.

از گوگل پیدا میکنم و نشونش میدم.

خواهرم: راستی یه خواننده دیگه هم بود که چاق بود

من: کدوم

خواهرم: یادم نیست ولی یه اسم داشت شبیه یخچال های ساید بای ساید!تعجب

من(همینطوری که دارم فکر میکنم): نمیدونم کدومو میگی

خواهرم: همونی که بابا میگفت قدیم اومده بود تبریز کنسرت داشت

من: آهان Emel Sayin رو میگینیشخند

خواهرم: آره

من (همینطوری که دارم میخندم) : حالا این بیچاره کجا شبیه ساید بای سایده

خواهرم( بعد کمی فکر کردن): آهان من اون موقع یادم مونده بود که اسمش شبیه یخچال هست. الان یادم افتاد ساید بای ساید نبود. یخچال امرسان بود.

 

امرسان

Emel Sayin

راست میگه خوبخنده

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۹
nilaii

شیطون بلا، ناقلا، تو شوهر داشتی و تا حالا رو نکرده بودی؟ 

اینو خانم طاهری بهم میگه و میخنده. بعد هم کلی سربه سرم میذاره.

باید زنگ بزنم بهش و واسه 5شنبه وقت بگیرم. 

این چند روز هم اومدم تبریز و کلی گشتم و خرید کردم. خیلی حال داد. اصلا کلی روحیه م عوض شد.

بابا میگه یا آب و هوای تبریز بهت ساخته یا خرید کردن!

تا یه ساعت دیگه میرم تهران. 

زودتر برم ببینم گلدونم در چه حاله. فکر کنم تا حالا از  تشنگی مرده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۳
nilaii

من از سرفه میترسم

از عطسه میترسم

از سرماخوردگی میترسم

از عرق کردن میترسم

از هر بافتی  که در هر قسمت از بدنم لمس میکنم، میترسم

از خوب نشدن میترسم

از خوب شدن و دوباره مریض شدن میترسم

از اینکه یه وقت، دیگه نتونم مامان بشم میترسم

من از هر چیز عادی و غیر عادی میترسمناراحت

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۷
nilaii

همیشه صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود.
لازمه گاهی وقت ها دست از این تظاهر کردن برداری، باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ.
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ...
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ !

گریز دلپذیر | آنا گاوالدا

 

بعدا نوشت:   گاه این " برای همیشه رفتن" باعث خوشبختی شخص سوم می شود!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۴
nilaii

حالم خوب نیست همش حالت تهوع دارمسبز. دهنم تلخه و هر نیم ساعت مجبورم از سرم شستشو استفاده کنم.

نمیدونم چرا همه مایع دستشویی ها عطر دارند.ناراحت

همسایه هم همش یا پیاز داغ درست میکنه یا غذای سیر دار.

دلم لاک زدن میخواد ولی میترسم به ناخن هام اکسیژن نرسه. کسی نگفته ضرر داره ها ولی چون ناخن هام سفید شدن میترسم.

پنجشنبه، مطب:

ساعت 12:40 میرسم مطب. خانم طاهری پرستار و مسئول شیمی درمانی من هست. هرچقدر از خوبی و مهربونی این خانم بگم کم گفتم.

من: سلام

خانم طاهری: سلام عزیزم. خوبی؟ .... (بعد اینکه کمی سر به سرم میزاره) بیا بخواب. جواب آزمایشتم بده من. چجوریه آزمایشت؟

من: خوبه. یعنی فکر کنم خوبه. یعنی با قبلی که مقایسه میکنم خوبه

خانم طاهری: کجاش خوبه و میره زنگ میزنه به دکتر.

خانم طاهری( درحالیکه سوزن پورت رو میزنه): nejasan qizim?  و بعد یه قلقلک کوچولو

من: خوبم. میگم از کجا انقدر خوب ترکی یاد گرفتین؟

خانم طاهری: من؟ استعدادم خوبه

من: هم استعدادتون خوبه هم باهوشید.

خانم طاهری: انقدر بیمار ترک داشتیم از هرکدوم یه چیزی یاد گرفتم.

نزدیک سه ساعت طول میکشه آخراش دیگه حالم خیلی بده. دارم دیوانه میشم. آخرشم ...


روزهای پنج شنبه دکتر رضوانی مطبش نیست و باید بعد شیمی درمانی برم بیمارستان ببینمش.

پنجشنبه، بیمارستان:

قسمت اورژانس بیمارستان نشستم و منتظر دکتر هستم. تو اون فاصله یه دختر رو میارن اورژانس. رژ غلیط نارنجی و لاک نارنجی زده. به 23-24 سال میزنه. 30 تا قرص خورده و از حال رفته. یه لحظه تو کار دنیا میمونم. یکی مثل من برای زنده بودن میجنگه و یکی مثل ایشون واسه مردن.

دکتر: سلام عزیزم. چطوری؟ خوبی؟

من: سلام. بله خوبم.

دکتر(در حال معاینه): نه، مثل اینکه خوبی.

دکتر: تپل شدی.

من: بله آقای دکتر 2 کیلو

دکتر: خوب دیگه حواست باشه بیشتر از این تپل نشی که هی مجبورم داروهاتو زیاد کنم.

من: دکتر من یه سوال دارم. از رو مدارک پزشکی من میشه حدس زد من چند وقت بود مریض بودم و خودم خبر نداشتم؟

دکتر: نه نمیشه. اصلا میخوای چکار؟

من: هیچی. میخوام برگردم عقب.

دکتر: خداحافظ عزیزم. خداخافظ.

 

گلدونی که دوستم آورده رو بردم گذاشتم تو آشپزخونه پشت پنجره.

پنج شنبه شب، خونه:

حال ندارم خوابیدم.

مامان خطاب به بابا: به این گلدون تو آب دادی؟

بابا: آره

مامان: آبش زیاد شده از زیر گلدونی هم ریخته بیرون. من ظهر بهش آب داده بودم. نباید این کار رو میکردی.

من (تو دلم. حال حرف زدن ندارم): چرا؟ من صبح به گلدونم آب داده بودمآخ

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۹
nilaii

از بیکاری از سوپر مارکت سر کوچه دو فیلم مثلا طنز خریدم. "شرط آخر" و "از ما بهترون" .  یعنی یکی از یکی بی مفهوم تر. نگران

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۳:۵۹
nilaii

چرا رفتی، چرا؟ من بیقرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟

ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟

خیالت گر چه عمری یار من بود

امیدت گر چه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساغرم ده

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بی خبر کن

 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۶
nilaii

خوب جلسه پنجم هم 25 اردیبهشت به خوبی و خوشی تموم شد. گلبول های سفیدمون با یه حالت نجومی در حال افته و رسیده بود به 1700!!! دکترمون هم گفت اگه مواظب خودت نباشی قرنطینه ت میکنم.هیپنوتیزم گفتم والا من به همه میگم خوب منو میبینید بهم دست ندید منو بوس نکنید از دور حالمو بپرسید ولی خوب دلشون برام تنگ میشه چکار کنم خوب هی ماچم میکنن. باید رو پیشونیم بزنم روبوسی تا اطلاع ثانوی ممنوع! تازه گوجه سبز رو چکارش کنم. خوب مگه میشه گوجه سبز رو پوست بکنی بخوری؟!!! والا... تازه کلی بهم گیر داده بود که تو چرا قدت بلند نشدهسوالمنم گفتم بو دی کی وارچشمک

میگما چقدر جون سخت شدم من... یه زمانی از یه آمپول میترسیدم . حالا اون روز یکی داشت از سی تی اسکن اسپیرال که رفته بود تعریف میکرد که آی اینجوری سخته اونجوری وحشتناکه وای اینجوری تزریق میکنن اونجوری داغ میشی... اصلا خنده ام گرفته بود از این همه توصیف. اسکن اسپیرال کاری داره آخه؟!!!

دیروز دوست جونم اومده بود پیشم کلی بهم خوش گذشت. اینم برام کادو آورده بود. قربونش برم همیشه میدونه چی دوست دارم. عاشقتم الهام جونم.قلب

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۳
nilaii