باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

ماجراهای اسکن من

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ

دیبرستان که بودم یک آزمایش شیمی داشتیم به اسم کوه آتشفشان. آمونیوم دی کرومات را که حرارت میدادیم، درست مثل یک کوه آتشفشان شعله ور می شد.

دقیقا چنین احساسی دارم. انگار کاسه ی سرم را برداشته اند، مقدار خیلی زیادی آمونیوم دی کرومات ریخته اند و سپس شعله ور کرده اند.

 

روز شنبه:  متوجه می شوم  که یکی دیگر از غدد لنفاوی ام متورم شده است. استرس عجیبی گرفته ام. از زمین و زمان دلگیرم. تنها چیزی که دلگرمم میکند این است که روز سه شنبه پت اسکن دارم و با خودم میگویم هر چه باشد در نتایج پت اسکن مشخص خواهد شد.

روز دوشنبه: صبح زود از تبریز به سمت تهران حرکت میکنیم. تمام مسیر فکرم فقط مشغول غده لنفاوی متورم شده است. به قزوین که می رسیم تلفن بابا زنگ می خورد. از بیمارستان شریعتی است. " داروی پت اسکنتان هنوز آماده نیست. ما سفارشش را داده ایم اما انرژی اتمی هنوز دارو را نفرستاده. احتمال دارد برای دو هفته دیگر آماده نباشد". تمام برنامه هایمان به هم میریزد.تهران که میرسیم یک راست میرویم بیمارستان شریعتی. " دارو آماده نیست، ما هم کاری از دستمان بر نمی آید"  بابا میگوید زنگ بزنیم مطب دکتر و به منشی جریان را بگوییم تا از دکتر بپرسد که چکار کنیم. من که هنوز فکرم پیش آن لعنتی ست ناخواسته عصبانی میشوم " دوست ندارم منشی سوال کند، میخواهم خودم بروم مطب و دکتر را ببینم" بابا از عصبانی شدن من شوکه میشود و میگوید باشد میرویم، ولی چرا ناراحتی؟!! و من ناگهان تمام بعض های آن دو روزم را خالی میکنم. مستقیم میرویم مطب دکتر. سه ساعتی طول میکشد تا نوبتم شود. دکتر میگوید دو هفته دیگر خیلی دیر است. نمیتوانم اجازه دهم. پت را کنسل کن و فردا برو رادیو تراپی. معاینه ام که میکند. ابتدا کمی شک دارد، ولی بعدا میگوید، تب داری و بدنت عفونت دارد. آن لعنتی متورم شده هم به خاطر عفونت بدنت هست نه بیماری ات. دوباره تکرار میکنم: آقای دکتر یعنی مطمئن هستید؟ میگوید بله مطمئنم. برایت دارو مینویسم عفونت بدنت که از بین برود آن هم از بین میرود. بقیه حرف های دکتر را دیگر نمیشنوم. از خوشحالی در عالم دیگری هستم.

روز سه شنبه: دکتر رادیوتراپ را در بیمارستان پیامبران میبینم. برایم سی تی اسکن مینویسد و میگوید منشی راهنماییت میکند. منشی ابتدا تمام مدارک پزشکی ام و دومیلیون پول علی الحساب از من میگیرد سپس میگوید دستگاه سی تی اسکن خراب است. هفته دیگر باهاتون تماس میگیریم و اطلاع میدهیم. دوباره استرس تمام وجودم را میگیرد ولی چاره ای ندارم.

روز چهارشنبه: صبح از بیمارستان شریعتی تماس میگیرند و میگویند دارویت رسیده است. فردا ساعت یازده برای پت اسکن اینجا باش، تمام مدارک پزشکی ات را هم بیاور! تلفن را که قطع میکنم نمیدانم سرم را به کدام دیوار بکوبم. با عجله میروم بیمارستان پیامبران تا مدارکم را پس بگیرم. منشی آنجا فکر می کند مدارکم را میگیرم تا به مرکز دیگری بروم. با اکراه مدارکم را پس میدهد. می آیم خانه. نرسیده تلفنم زنگ میخورد" از بیمارستان پیامبران تماس میگیرم. فردا ساعت 10 برای سی تی اسکن اینجا باش" میگویم 11 از بیمارستان شریعتی وقت پت دارم. لطفا وقتش را عوض کنید. میگوید امکان ندارد.

دوباره لباس میپوشم و با عجله میروم بیمارستان تهران کلینیک که وقتی دکترم ساعت 12 برای ویزیت بیمارانش به بیمارستان می آید بتوانم ببینمش. یک ساعتی در قسمت اورژانس منتظر میمانم تا ببینمش. شرایط پیش آمده را میگویم. ابتدا میگوید اول برو پت اسکن. بعد میگوید نه اول برو سی تی اسکن و رادیو تراپی و آن یکی را کنسل کن.زنگ میزنم بیمارستان شریعتی و پت را کنسل میکنم.

ولی هنوز ذهنم درگیر این هست که اگر میتوانستم پت اسکن را انجام دهم، امکان این بود که نتیجه دهد نیازی به رادیو تراپی نداری؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۲
nilaii

نظرات  (۳)

خداروشکر عزیزم
ایشالا همیشه سالم و سلامت باشی
پاسخ:
ممنونم آوا جان :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی