باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

جلسه ششم. 8 خرداد

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

حالم خوب نیست همش حالت تهوع دارمسبز. دهنم تلخه و هر نیم ساعت مجبورم از سرم شستشو استفاده کنم.

نمیدونم چرا همه مایع دستشویی ها عطر دارند.ناراحت

همسایه هم همش یا پیاز داغ درست میکنه یا غذای سیر دار.

دلم لاک زدن میخواد ولی میترسم به ناخن هام اکسیژن نرسه. کسی نگفته ضرر داره ها ولی چون ناخن هام سفید شدن میترسم.

پنجشنبه، مطب:

ساعت 12:40 میرسم مطب. خانم طاهری پرستار و مسئول شیمی درمانی من هست. هرچقدر از خوبی و مهربونی این خانم بگم کم گفتم.

من: سلام

خانم طاهری: سلام عزیزم. خوبی؟ .... (بعد اینکه کمی سر به سرم میزاره) بیا بخواب. جواب آزمایشتم بده من. چجوریه آزمایشت؟

من: خوبه. یعنی فکر کنم خوبه. یعنی با قبلی که مقایسه میکنم خوبه

خانم طاهری: کجاش خوبه و میره زنگ میزنه به دکتر.

خانم طاهری( درحالیکه سوزن پورت رو میزنه): nejasan qizim?  و بعد یه قلقلک کوچولو

من: خوبم. میگم از کجا انقدر خوب ترکی یاد گرفتین؟

خانم طاهری: من؟ استعدادم خوبه

من: هم استعدادتون خوبه هم باهوشید.

خانم طاهری: انقدر بیمار ترک داشتیم از هرکدوم یه چیزی یاد گرفتم.

نزدیک سه ساعت طول میکشه آخراش دیگه حالم خیلی بده. دارم دیوانه میشم. آخرشم ...


روزهای پنج شنبه دکتر رضوانی مطبش نیست و باید بعد شیمی درمانی برم بیمارستان ببینمش.

پنجشنبه، بیمارستان:

قسمت اورژانس بیمارستان نشستم و منتظر دکتر هستم. تو اون فاصله یه دختر رو میارن اورژانس. رژ غلیط نارنجی و لاک نارنجی زده. به 23-24 سال میزنه. 30 تا قرص خورده و از حال رفته. یه لحظه تو کار دنیا میمونم. یکی مثل من برای زنده بودن میجنگه و یکی مثل ایشون واسه مردن.

دکتر: سلام عزیزم. چطوری؟ خوبی؟

من: سلام. بله خوبم.

دکتر(در حال معاینه): نه، مثل اینکه خوبی.

دکتر: تپل شدی.

من: بله آقای دکتر 2 کیلو

دکتر: خوب دیگه حواست باشه بیشتر از این تپل نشی که هی مجبورم داروهاتو زیاد کنم.

من: دکتر من یه سوال دارم. از رو مدارک پزشکی من میشه حدس زد من چند وقت بود مریض بودم و خودم خبر نداشتم؟

دکتر: نه نمیشه. اصلا میخوای چکار؟

من: هیچی. میخوام برگردم عقب.

دکتر: خداحافظ عزیزم. خداخافظ.

 

گلدونی که دوستم آورده رو بردم گذاشتم تو آشپزخونه پشت پنجره.

پنج شنبه شب، خونه:

حال ندارم خوابیدم.

مامان خطاب به بابا: به این گلدون تو آب دادی؟

بابا: آره

مامان: آبش زیاد شده از زیر گلدونی هم ریخته بیرون. من ظهر بهش آب داده بودم. نباید این کار رو میکردی.

من (تو دلم. حال حرف زدن ندارم): چرا؟ من صبح به گلدونم آب داده بودمآخ

نظرات  (۶)

سالم باشی گل و موفق.... به ما هم سا بزن
پاسخ:
ممنونم دوست عزیز
سلام . انشاالله حالتون هر روز بهتر و بهتر و بهتر از روز قبل بشه و زودی خوب خوب خوب شین
پاسخ:
مرسی
بعد از گذشتن این روزای سخت، تو قشنگ تر از همه زندگی خواهی کرد...
خوب ایشالله تو سیتی اسکن هیچی دیده نمیشه و تموم میشه شیمی درمانی.... و تو حالت خوبه خوب میشه از همیشه بهتر تازه موهاتم مثل من فرفری میشه اگه دوست داشته باشی تمام این روزای سخت که طعم و بوی دارو داره فراموشت میشه کم کم... تحمل کن عزیزم :* یادتم باشه میوه یعنی آب میوه و آب تا جایی که میتونی زیاد بخوری تا زودتر دفع بشه داروهات
پاسخ:
باشه مونایی
انگار خاطرات خودم داره مرور میشه رویا جون برات دعا میکنم تا زودتر خوب بشی و داروهات تموم بشن... تا کی باید دارو بگیری؟؟
پاسخ:
مرسی مونای عزیزم. من هم برا تو دعا میکنم. مونا اولش گفته 12 جلسه ولی قراره جلسه 8 سی تی اسکن انجام بدم تا مشخص شه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی