باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

باهار کدوم وره؟

که خدا هست، خدا هست هنوز

جلسه پنجم

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ

خوب جلسه پنجم هم 25 اردیبهشت به خوبی و خوشی تموم شد. گلبول های سفیدمون با یه حالت نجومی در حال افته و رسیده بود به 1700!!! دکترمون هم گفت اگه مواظب خودت نباشی قرنطینه ت میکنم.هیپنوتیزم گفتم والا من به همه میگم خوب منو میبینید بهم دست ندید منو بوس نکنید از دور حالمو بپرسید ولی خوب دلشون برام تنگ میشه چکار کنم خوب هی ماچم میکنن. باید رو پیشونیم بزنم روبوسی تا اطلاع ثانوی ممنوع! تازه گوجه سبز رو چکارش کنم. خوب مگه میشه گوجه سبز رو پوست بکنی بخوری؟!!! والا... تازه کلی بهم گیر داده بود که تو چرا قدت بلند نشدهسوالمنم گفتم بو دی کی وارچشمک

میگما چقدر جون سخت شدم من... یه زمانی از یه آمپول میترسیدم . حالا اون روز یکی داشت از سی تی اسکن اسپیرال که رفته بود تعریف میکرد که آی اینجوری سخته اونجوری وحشتناکه وای اینجوری تزریق میکنن اونجوری داغ میشی... اصلا خنده ام گرفته بود از این همه توصیف. اسکن اسپیرال کاری داره آخه؟!!!

دیروز دوست جونم اومده بود پیشم کلی بهم خوش گذشت. اینم برام کادو آورده بود. قربونش برم همیشه میدونه چی دوست دارم. عاشقتم الهام جونم.قلب

 

نظرات  (۲)

دقیقا من هم تا قبل این ماجرا نه رنگ اتاق عمل رو دیده بودم نه این همه آمپول زده بودم!! و میترسیدم..با اون اتفاق اون دوران پوست کلفت شدم!! نگران نباش گویا از عوارض دارو هاست که افت شدید گلبول سفید داری...برای من اون اواخر میرسید به 900! با مغز میومد زمین! و باید تا چند روز بعد از داروهام آمپول نیوپاژن میزدم تا بره بالا... راستی قالب نو مبارک خوشگله
پاسخ:
مرسی مونا جون
انقد عوارض دارن این داروها که مپرس رویا گولی ولی یه روزی همه این چیزا رو یادت میره.. مطمئنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی